Poems

در بادیه سوسماری با من راه می سپرد

در بادیه سوسماری با من راه می سپرد
 
و به هر قدم نانی از من می طلبید
 
و من که انبانی فراخ داشتم
 
به مزاح به او می گفتم که انبان من بی پایان است، بیا!...
 
 
بادیه را پیمودم
 
انبان های نان را به پایان بردم
 
و انبان روزها را پرداختم
 
و چه پرورانیدم
 
مگر هیولایی که هم اینک بر درگاه خفته است.