Spring

بهار آمد و پوشید کفش های تو را بهار آمد و پر کرد ماجرای تو را بهار آمد وقتی تو خواب بودی بعد کنار بستر خود پهن کرد جای تو را تو خواب بودی چون روح با تو یک جا شد به خون تازه خود شست دست و پای ترا ز دفتر پدر و مادریت […]

Rain

باران باران اگر بیاید یاران من به خانه زمینگیر می شوند با کفش های پینه ای مردگانشان دروازه های شهر بسته پایه به پایه کهنگی شهر می شکند در دهانشان – ما کشتگان خود را  در انتظار روز جزا در سرداب در زیر خانه در جعبه های باروت در زیر خشم کهنه اجدادی پنهان کردیم […]

We Are Reborn

در رگه های رنگین نیلوفری در آب از نو به دنیا می آییم در رگه های گس بدن ماری در صحرا از نو به دنیا می آییم در بزاق دهنی اسپی که بر آن چاپ اندازی سوار است تا بزی نیم مرده را تصاحب کند به دنیا می آییم با غضروف ها و استخوان ها […]

You Crossed the Border

 از مرز رد شدی، وطن تو زبان نداشت یا داشت، هیچ حرف برای بیان نداشت ز مرز رد شدی، مثلا  فرض کن وطن   حالا وطن چه داشت که کل جهان نداشت؟ به پیشوازت آن که نخست آمد اشک بود این یار مهربان که رخی مهربان نداشت از گرد و خاک غم بغلت کرد این رفیق […]

Album

 دستان تو می کنند با مو بازی موهای تو می کنند بر رو بازی در رخسارت دو جام جادو و دلم خواهد با آن دو جام جادو بازی عکس بعدی ترا نشانده با من دو بچه می کنند لولو بازی گاهی دستان ما به هم می چسپد گاهی ما می کنیم بازو بازی عکس بعدی  […]

The Football

سیاست رودخانه بزرگی است که قریه های ما را از هم جدا می کند    هی سربازان! تفنگ هایتان را جمع کنید بی سیم هایتان را ببندید دستبند و هشدار و کمین چه به کار است ما  از شما نیستیم تنها می خواهیم از رودخانه رد شویم توپمان آن طرف افتاده است    …سیاست رودخانه […]

Drawing

صدا، زِ کالبد تن به در کشید مرا صدا به شکلِ کسی شد به بر کشید مر  صدا شد اسپِ ستم روح من کشان زِ پی‌اش به خاک بست، به کوه وُ کمر کشید مرا چه وهم داشت که از ابتدای خلقت من غریب و کج‌قلق و دربه‌در کشید مرا؟ دو نیمه کرد مرا، پس […]