The Bridal Veil
پيراهن زفافم را از ميخ خاطره های سپيد می آويزم ابريشم نگاهم را از شانه هايش دل کنده ام از سينه اش که هنوز بوی شير مرا دارد؟ با دل انگشت هايش بر گردنم بيدار می شود غوغای وسوسه ای کهنه در آغوشش دل می گيرم از او چشم اندازم پُِر می شود از پشتش […]