The Bridal Veil

پيراهن زفافم را از ميخ خاطره های سپيد می آويزم ابريشم نگاهم را از شانه هايش  دل کنده ام از سينه اش که هنوز بوی شير مرا دارد؟  با دل انگشت هايش بر گردنم بيدار می شود غوغای وسوسه ای کهنه در آغوشش  دل می گيرم از او چشم اندازم پُِر می شود از پشتش […]

Cat Lying in Wait

شگوم ندارد این واژه ها نگو  در بهشت میان لب های من باز می شود پای خدا در چاک سینه های من لغزیده است می آیم باز نفس هایت درمن می دمند  ریه هایت از عطر من پر می شوند زبانت بر پوستم باران  باران بارانی می شود وا می روم و باز آنگونه که […]

Signs of God

در دل اُرسی قاب می شوی بر سر انگشتانت گرمی شانه هايش می ماسد  باران رد پا هايش را زير فانوس کوچه می شويد  از لای دفتر بسته خيال او به شب های رفته می کوچد آن طرف تر سايه ی گربه ی شبگرد را گم می کنی  به بيت اول بسنده کلام حافظ را […]

A Feather

برای سپيده  آرام، آرام می آيی بر نوک پاها درست وقتی رويا صدای پايت را می شنود  چشم هايت خمار منند وقتی گربه وار زير لحافم می خزی خواب و بيدار حرير خوابم را می بوسی در فاصله ی رساندن دست هايت به دور گردنم روی بالش من به خواب می روی ميان خواب و […]

Once Upon a Time

ننه می گفت توبره را برصندوق سينه نگه دار  نگو آفتاب کهنه شده نگو بيگاه شد بگو باز می آيم  ديِو سپيد پشت و پناهت باشد های، دختر پگاه! سستی کار شايد از دست های توست که افسانه هم پای در ِگل مانده است  شانه را از توبره بيرون آر سر راه بدخواه پرتاب کن […]

Tryst

سال هاست که ديدار ديگر نه به قسمت به قيامت است  دلداری می کنی می گويی جوراب سياه اسب نشان بر پاهای تو زيبا بود  هوس می کنم نگاهت يک بارهم شده از پرپرزدن بيفتد وباز بر بند کفش هايم ميخکوب شود  تخت است يا تابوت؟  زيرنسترن لب جوی  هزار پهلو پيش تر از بيداری […]

Yalda

درد می کردم از تغاره ی خمير که دست هايت در آن گم می شدند از دراز تکه ای که با آن غوره گی پستان هايت را مهار می کردی  از پس دادن بچه از پاره گی کنج لبت درد می کردم  سنگريزه ای به سايه ات کافی بود تا خون رفته از لب ها […]

Recitation

در گلوی مادر "نازی"با هزار ناز زنده زنده می سوزد سینه سوراخ هم که باشد صندوقچه ی هزار ناز نهفته است  "لااااااااااا اله" بیراه می رود قاری کُرت نازبو در هوا منتشر می شود "لااله"در دهان قاری می ماسد  انگشتان مادر گیسوان آشفته را تار تار پس گوش دختر می خواباند بر زانوانش سر و […]

Epitaph

در چشمان ميشی ات آخرين نفس ِ کدام ها می خوابد؟ نگاه کدام کودک با ماشه ات خالی می شود؟ دلت برای کدام دوشيزه ی          دل در کف ِ          ی در خون می تپد؟  کوه مرد! کدام تقدير صخره از زير پا هايت می گيرد؟  سياه زلفان به خاک آلوده ات نوک پستان های کدام […]

Kabul

برای کابل اگر دلم می تپد برای دامن بالاحصار است که مرده هایم را در آغوش می کشد هر چند، هیچ گاه هیچ یک از آن دل های نامراد برای من نتپیده است  برای کابل اگر دلم می سوزد برای "ویش خدا"گفتن لیلا است که دل مادر کلان را کلچه کلچه داغ می زد  برای […]