Signs of God
در دل اُرسی قاب می شوی بر سر انگشتانت گرمی شانه هايش می ماسد باران رد پا هايش را زير فانوس کوچه می شويد از لای دفتر بسته خيال او به شب های رفته می کوچد آن طرف تر سايه ی گربه ی شبگرد را گم می کنی به بيت اول بسنده کلام حافظ را […]
در دل اُرسی قاب می شوی بر سر انگشتانت گرمی شانه هايش می ماسد باران رد پا هايش را زير فانوس کوچه می شويد از لای دفتر بسته خيال او به شب های رفته می کوچد آن طرف تر سايه ی گربه ی شبگرد را گم می کنی به بيت اول بسنده کلام حافظ را […]
سال هاست که ديدار ديگر نه به قسمت به قيامت است دلداری می کنی می گويی جوراب سياه اسب نشان بر پاهای تو زيبا بود هوس می کنم نگاهت يک بارهم شده از پرپرزدن بيفتد وباز بر بند کفش هايم ميخکوب شود تخت است يا تابوت؟ زيرنسترن لب جوی هزار پهلو پيش تر از بيداری […]
برای سپيده آرام، آرام می آيی بر نوک پاها درست وقتی رويا صدای پايت را می شنود چشم هايت خمار منند وقتی گربه وار زير لحافم می خزی خواب و بيدار حرير خوابم را می بوسی در فاصله ی رساندن دست هايت به دور گردنم روی بالش من به خواب می روی ميان خواب و […]
ننه می گفت توبره را برصندوق سينه نگه دار نگو آفتاب کهنه شده نگو بيگاه شد بگو باز می آيم ديِو سپيد پشت و پناهت باشد های، دختر پگاه! سستی کار شايد از دست های توست که افسانه هم پای در ِگل مانده است شانه را از توبره بيرون آر سر راه بدخواه پرتاب کن […]
در گلوی مادر "نازی"با هزار ناز زنده زنده می سوزد سینه سوراخ هم که باشد صندوقچه ی هزار ناز نهفته است "لااااااااااا اله" بیراه می رود قاری کُرت نازبو در هوا منتشر می شود "لااله"در دهان قاری می ماسد انگشتان مادر گیسوان آشفته را تار تار پس گوش دختر می خواباند بر زانوانش سر و […]
در چشمان ميشی ات آخرين نفس ِ کدام ها می خوابد؟ نگاه کدام کودک با ماشه ات خالی می شود؟ دلت برای کدام دوشيزه ی دل در کف ِ ی در خون می تپد؟ کوه مرد! کدام تقدير صخره از زير پا هايت می گيرد؟ سياه زلفان به خاک آلوده ات نوک پستان های کدام […]
درد می کردم از تغاره ی خمير که دست هايت در آن گم می شدند از دراز تکه ای که با آن غوره گی پستان هايت را مهار می کردی از پس دادن بچه از پاره گی کنج لبت درد می کردم سنگريزه ای به سايه ات کافی بود تا خون رفته از لب ها […]
برای کابل اگر دلم می تپد برای دامن بالاحصار است که مرده هایم را در آغوش می کشد هر چند، هیچ گاه هیچ یک از آن دل های نامراد برای من نتپیده است برای کابل اگر دلم می سوزد برای "ویش خدا"گفتن لیلا است که دل مادر کلان را کلچه کلچه داغ می زد برای […]
Partaw Naderi was born in Badakhshan a northern province of Afghanistan in 1331 [1953]. He studied in his birthplace and graduated from the Faculty of Sciences at Kabul University in 1354 [1976]. He was imprisoned in the notorious Pul-e-Charki prison by the Soviet-backed regime for three years in the 1970s shortly after he’d begun to […]
The prize-winning poet, Reza Mohammadi – widely regarded as one of the most exciting young poets writing in Persian today – was born in Kandahar in 1979. He studied Islamic Law and then Philosophy in Iran before obtaining an MA in Globalisation from London Metropolitan University. His three collections of poetry have gained him many […]