A Feather
برای سپيده آرام، آرام می آيی بر نوک پاها درست وقتی رويا صدای پايت را می شنود چشم هايت خمار منند وقتی گربه وار زير لحافم می خزی خواب و بيدار حرير خوابم را می بوسی در فاصله ی رساندن دست هايت به دور گردنم روی بالش من به خواب می روی ميان خواب و […]