تسا غلاک یاه هموح اجنیا Crow’s Final Frontier

تسا غلاک یاه هموح اجنیا

بارانها از همین سمت رفته بودند
با كیف و با كالغ
پرسشها كودك مینوشت
چرا مگر آیا اگر
دست كه میانداختند در گردنم دیوانههای سپیدار
روی دوچرخه عباس را میدیدم
 
لطفا پرچم نیاویزید بر نردهها سیاه
این صحنه زیباست
تنهایی را زخمها میتند
و راه میکشد
در جادههایی كه دورند تا دیگر
نه مثل اینجا كه باروی کهنهای است غروبش
آسمان را زشت میبافد چرا
و خیابانهایش تا هرگز نمیرسند
 
میخواهم كوچك برگردم
کوچهها را مشت مشت خالی از برف
تختهسیاه را بسوزانم آیا
تا دور میزنم خودم را
با انگشتهای خاكی
بر زانوانت عاشقترم
از شانه هایت باالترم تا چیدن های سیب
اینجا زنی ایستادهام مگر
مارها دربازی نقشی ندادهاند
به موهای تیفوسیاش
 
تا پله را بیاورند
بر لبهام ایستادهام
از سمتی كه بارانها میرفتند
و عباسها از خیابان رد نمیشوند اگر
شماره برهوت را بگیر
 
اینجا حومههای كالغ است
لطفا پس از صدای قارقار پیام بگذارید
 

Crow’s Final Frontier

The rains headed off over there
where the old poplar trees threw their wild shadows across me,
a child, with my school bag, midst the crows,
my friend Abbas on his bicycle.
I asked these questions –
Why? Why? When? Where? How? How?
 
Please don’t put out those black flags of mourning,
they’d spoil this lovely scene
Pain only brings loneliness
and starts us
on roads that take us a long way from all we’ve known,
like here where sunset fades the walls, makes the sky ugly
and the roads lead nowhere.
Why? Why?
 
I want to be a child again,
to clear the streets of snow, handful by handful,
to turn away from the blackboard – When?
to dust myself down with chalky fingers.
I was happier balancing on top of your knobbly knees,
to reach the apples at the top of the tree
happier than I am, standing here now, a woman – Where?
Hair shorn,
sliding back down a snake,
 
until someone brings a ladder,
I am teetering on the very edge,
facing the direction those rainclouds took,
with no old friends like Abbas passing along this street – How? How?
Dial the number for No Man’s Land
 
‘This is the final frontier of crow territory,
Please leave a message after the caw.’
 
Coming soon.
 

Original Poem by

Azita Ghahreman

Translated by

Elhum Shakerifar with Maura Dooley Language

Farsi

Country

Iran