کابل
برای کابل
اگر دلم می تپد
برای دامن بالاحصار است
که مرده هایم را
در آغوش می کشد
هر چند، هیچ گاه
هیچ یک از آن دل های نامراد
برای من نتپیده است
برای کابل
اگر دلم می سوزد
برای "ویش خدا"گفتن لیلا است
که دل مادر کلان را
کلچه کلچه داغ می زد
برای راه کشیدن چشم های گلنار است
که از پگاه تا بیگاه
از بهار تا تیر ماه
آنقدر بر راه ماندند
تا همه ی جاده ها پوسیدند
و بیراهه هایش
ناگهان
در خواب های نورس من
پوست انداختند
برای کابل
اگر دلم می لرزد
برای نیمروز های کند پای تابستان است
که هنوز خانه ی پدری را
به سنگینی خواب نیم چاشتی اش
بر صندوق سینه ام بار می کند
برای فرشته ی بازیگوش شانه ی راست
که هی یادش می رود
گلوله های غیبی را بتاراند
برای گم شدن صدای
سبزی فروش دوره گرد
در خواب های پریشان همسایه هاست
که دلم می لرزد