نامه ای به باران
باران سلام
فصل زمستان تمام شد
فصل بهار نیز
کم کم به روز های سر انجام می رسد
از دوری تو سخت ملولند اهل باغ
کی فصل دوری تو به اتمام می رسد؟
باران سلام
باران باران باران
باران مهربان باران بی وفا
باغ عزیز ما را هر کس رسیده از بغلش خاک ریخته است
،هر وقت باد آمده از کوه ، دشت،جنگل
از چارسوی عالم، بر روی باغ ما خس و خاشاک ریخته است
باران باران نازنین
عصر آخرین پرنده این باغ می رود
این راهی ، این مسافر بالای ابرها ، این قاصد بهار پرستوست
این نامه را به بال پرستو نوشته ام
این نامه می رسد به تو یا نه
کوکب تمام روز برای تو گریه کرد
این نامه را برای دل او نوشته ام
باران باران باران ما
نامه اگر رسید به تو زودتر بیا