دیو شب Night Demon

دیو شب

شب از کوچه ای نزدیک 
با بوی کتاب های سوخته 
می آید و سر می گذارد بر شیشه اتاق
به دست های مادربزرگ می پیچد 
بر چین های دامن سیاهش 
به گهواره کودک خیره می شود 
با جیب های خالی از ماه و ستاره
با پیشانی زخمی 
تا کنار داوودی های سپید و ساعت دیواری 
تا بشقاب های خالی
 و قصه های مادربزرگ آمده است 
با دهانی از دود و خاکستر
 

Night Demon

At night, from the nearby street
the stink of burning books
presses in through the window,
finds the pleats of Grandmother’s dark skirt,
twists round her hands
as she slowly turns her prayer beads.
It stares at the baby’s cradle.
Pockets emptied out of moon and stars,
battle-scarred,
it has crept all the way up to
the white chrysanthemums, the clock on the wall,
to our empty plates,
all the way up to Grandmother’s stories –
a mouth of smoke and ashes.
 

Night Demon

Litteral coming soon.
 

Original Poem by

Azita Ghahreman with Maura Dooley Language

Farsi

Country

Iran