لنگه جوراب زرد
آه
این باران لعنتی چه می کند
با این اواخر تیر
گل های ابریشم اقاقیای نر خرزهره های هنوز نه خیلی محتضر
و با این بید مجنون
که اخیراً به بلوغ رسید به سبز سیر
با پنجره ها بام ها
با حرف هایی که کم تر به یاد می آیند
گوشی را نگذار
تا سرفۀ ناودان را بشنوی عطسۀ گنجشک ها
و آه یکی از مرا که هنوز به فکر توست
آه
این باران لعنتی چه می کند
با این اواخر تیر
برگ های بعضاً معلق نیمکت های زمین گیر
و جای خالی آن زن
که جا گذاشت در کنج ذهن من
نگاهی مورب
لبخندی اریب و لنگه جورابی زرد
تیر 1383